عكس هاي مصي شايگان

Friday, January 9, 2009

در شب سرد زمستاني


من چراغم را در آمد رفتن ِ همسايه‌ام افروختم در يک شب ِ تاريک

و شب ِ سرد ِ زمستان بود ،

باد می‌پيچيد با کاج ،

در ميان ِ کومه‌ها خاموش

گم شد او از من جدا زين جاده‌ی ِ باريک .

و هنوزم قصّه بر يادست

وين سخن آويزه‌ی ِ لب :

که می‌افروزد ؟ که می‌سوزد ؟

چه کسی اين قصّه را در دل می‌اندوزد ؟

نيما

1 comment:

مهدی سرتیپی said...

چه هماهنگي زيبايي بين شعر و عكس برقرار كردي.
باقي بقايت

 
Stats Maker